جدول جو
جدول جو

معنی لقمه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

لقمه کردن
(سَلْ لَ / لِ بَ تَ)
تلقّم. (زوزنی). تزقّم. (منتهی الارب) :
عالمی را لقمه کرد و درکشید
معده اش نعره زنان هل من مزید.
مولوی
لغت نامه دهخدا
لقمه کردن
نواله کردن بصورت لقمه و نواله در آوردن: عالمی را لقمه کرد و درکشید معده اش نعره زنان: هل من مزید. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیمه کردن
تصویر قیمه کردن
کنایه از ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنجه کردن
تصویر لنجه کردن
چانه زدن دربارۀ قیمت چیزی بعد از ختم معامله
فرهنگ فارسی عمید
تضرع کردن زاری کردن: تر و خشک یکسان همی بدرود و گر لابه سازی همی نشنود. (شا. لغ)، درخواست کردن التماس کردن، تملق گفتن چاپلوسی کردن، فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوله کردن
تصویر لوله کردن
پیچیدن، در نور دیدن، طی
فرهنگ لغت هوشیار
سند کردن سر راه نهادن کودک بچه را سر راه افکندن تا دیگری بردارد: لقیط کردی فرزند خویش ومیدانی که شعر باشد فرزند شاعران حق و داد. (سوزنی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لترمه کردن
تصویر لترمه کردن
با مایعی آغشتن: ... نان را در چای شیرین لترمه میکرد و میخورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لانه کردن
تصویر لانه کردن
لانه ساختن آشیان گرفتن مسکن گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاوه کردن
تصویر لاوه کردن
سفید کردن خانه ها با گلابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامه کردن
تصویر نامه کردن
نامه نوشتن: (وچاکر او ابومنصور المعمری بفرمان اونامه کردوکس فرستاد بشهرهای خراسان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاپه کردن
تصویر لاپه کردن
بریدن تیر از میان بدرازا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیمه کردن
تصویر قیمه کردن
ریز کردن خرد کردن (گوشت و جز آن را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلمی کردن
تصویر قلمی کردن
کلکی کردن نوشتن یادداشت کردن نوشتن تحریر کردن، یادداشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انعقاد قراردادی با شرکت بیمه درباره حوادث احتمالی و خطرهایی که ممکن است بشی متعلق بشخص وارد آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمه کردن
تصویر اخمه کردن
روی ترش کردن چین و آژنگ بر ابرو و پیشانی افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
لاشه کردن سند قباله و مانند آن. باطل کردن آنرا محو کردن امضای آنرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لترمه کردن
تصویر لترمه کردن
((لَ تِ مِ. کَ دَ))
آغشتن، آلودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لقمه چیدن
تصویر لقمه چیدن
((~. دَ))
کنایه از گدایی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوله کردن
تصویر لوله کردن
((~. کَ دَ))
در نوردیدن، درپیچیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لابه کردن
تصویر لابه کردن
التماس کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
Insure
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
assurer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
asegurar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
mengasuransikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
ประกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
verzekeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
versichern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
assicurare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
assegurar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
保险
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
ubezpieczać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
застраховувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
застраховывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
बीमा करना
دیکشنری فارسی به هندی